یادداشت های احمد قربانی

  • ۰
  • ۰

" دیالوگ ماندگار مختارنامه "

" تو چرا از قافله ۍ عشق جا ماندۍ کیان..؟ "

" راه را گم کردم ابواسحاق... "

" راه بلدۍ چون تو که راه را گم کند راه نابلدان را چه گناه...؟ "

" راه را بسته بودند ، از بیراهه رفتم ، هر چه تاختم مقصد را نیافتم "
" وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود... "

مختار:
" شرط عشق جنون است ماکه ماندیم مجنون نبودیم ....! "


کانال رسمی گروه فرهنگی و هنری تابان در تلگرام
https://telegram.me/tabangroup

  • ۹۴/۰۸/۰۳
  • احمد قربانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی