" دیالوگ ماندگار مختارنامه "
" تو چرا از قافله ۍ عشق جا ماندۍ کیان..؟ "
" راه را گم کردم ابواسحاق... "
" راه بلدۍ چون تو که راه را گم کند راه نابلدان را چه گناه...؟ "
" راه را بسته بودند ، از بیراهه رفتم ، هر چه تاختم مقصد را نیافتم "
" وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود... "
مختار:
" شرط عشق جنون است ماکه ماندیم مجنون نبودیم ....! "
کانال رسمی گروه فرهنگی و هنری تابان در تلگرام
https://telegram.me/tabangroup
- ۹۴/۰۸/۰۳